فارسی یازدهم -

درس 4 فارسی یازدهم

Kosar ebrahimzadeh

فارسی یازدهم. درس 4 فارسی یازدهم

سلام دوستان بکی درس ازاد بفرسته ممنون میشم کردی باشه چه بهتر

جواب ها

نفس حبیب زاده

فارسی یازدهم

داستان ضحاک و کاوه آهنگر ضحاک پادشاه تازی انسانی ناپاک بود. او برای این که دو ماری که بر شانه اش روییده بودند را سیر نگهدارد، هر روز مغز دو انسان را به آنها می‌داد. او شبی در خواب دید که پسر جوانی با گرز بر سر او می‌کوبد.. يك پيشگو به او گفت اين پسر فريدون نام دارد. ضحاك هرچه به دنبال فريدون گشت او را پيدا نكرد. بنابراين به راه حلي فكر كرد. راه حلش اين بود كه گواهی اي بنويسد و همه بزرگان آن را امضا كنند. براساس اين گواهی ضحاك به جز نيكي كاری نكرده است و حرفی جز به راستی نزده است. همه بزرگان به ناچار این گواهی را امضا کردند. اما ناگهان صداي داد و فرياد كسي از بيرون به گوش رسيد. وی کاوه آهنگر نام داشت که درفش کاویانی او در تاریخ مشهور است. ضحاك دستور داد كسي كه داد و فرياد مي كرد را به داخل بياورند. وقتي آن مرد به داخل كاخ آمد،‌ دو دستش را بر سرش كوبيد و فرياد زد:'منم كاوه كه عدالت مي خواهم. اگر تو عادلي به فرزند من رحم كن. من 18 پسر داشتم که تنها یکی از آنها باقی مانده است. مغز آخرین پسر من هم قرار است غذای ماران تو شود. من یک آهنگر بی آزارم. جوانی من به پایان رسیده و اگر این پسرم را بکشی فرزندی هم برایم باقی نمی ماند. اگر تو پادشاه هفت کشوری چرا رنج و سختیش را ما باید بکشیم. اي پادشاه ستم هم اندازه اي دارد. چرا ماران دوش تو بايد از مغز سر فرزند من غذا داده شوند. ضحاك كه تا به حال چنين حرف هايي نشنيده بود تعجب کرد و دستور داد فرزند کاوه را به او بازگردانند. بعد از کاوه خواست که گواهی را امضا کند. كاوه نوشته را خواند و بدون این که بترسد فرياد زد:'همه تان دارید به سوی جهنم می روید که به گفته های ضحاک گوش می دهید. من این گواهی را امضا نمی کنم'. بعد در حالی که از خشم می لرزید با فرزندش از کاخ بیرون رفت. وقتی او رفت بزرگان به ضحاک گفتند:'چرا مقابل کاوه سرخ شدی و اجازه دادی پیمان را پاره کند و از فرمان تو سرپیچی کند؟' ضحاک گفت:'وقتی او به داخل آمد و دستانش را بر سرش زد من شگفت زده شدم. حالا نمی دانم از این ببعد چه پیش می آید که راز جهان را نمی دانم'. وقتی کاوه از کاخ بیرون رفت، شروع به فریاد زدن کرد و دنیا را به عدالت فرا خواند. بعد چرمی را که آهنگران می پوشند بر سر نیزه کرد و با همان نیزه خروشان رفت و فریاد زد:'چه کسی می آید که فریدون را پیدا کنیم و به او بگوییم که پادشاه ما شیطان است'. به اندازه یک سپاه آدم دور او جمع شد. خود کاوه فهمید که که فریدون کجاست. رفتند و فریدون را پیدا کردند. فریدون وقتی چرم را بالای نیزه دید آن را به فال نیک گرفت و آن را با جواهر و طلا و دیبای روم آراست به طوری که رنگ های سرخ و زرد و بنفش گرفت و آن را 'درفش کاویانی' نامید. از آن ببعد هم هر کسی که تاج پادشاهی را بر سر می گذاشت، به آن چرم بی بهای آهنگری جواهرات جدیدی اضافه می کرد. به این ترتیب درفش کاویان مثل خورشیدی در شب های تیره می درخشید و همه از آن امید می گرفتند. به هرحال فریدون چون وضع را به این گونه دید فهمید که کار ضحاک تمام است و با سپاهش برای جنگ با ضحاک به سرزمین تازیان رفت. فریدون کاوه آهنگر را فرمانده سپاه کرد و درفش کاویانی افراشته شد تا سپاه فریدون ضحاک را شکست دادند و او را مجازات سختی کردند.
💎fatemeh 💎

فارسی یازدهم

رستم و سهراب روزی رستم برای شکار به نزديکی های مرز توران می رود، پس از شکار به خواب می رود. رخش که رها در مرغزار مشغول چرا بوده توسط چند سوار ترک به سختی گرفتار می شود. رستم پس از بيداری از رخش اثری جز رد پای او نمی بيند. درپی اثر پای او به سمنگان می رسد. خبر رسيدن رستم به سمنگان سبب می شود بزرگان و ناموران شهر به استقبال او بيايند. رستم ايشان را تهديد می کند چنانچه رخش را به او بازنگردانند، سر بسياری را از تن جدا خواهد کرد. شاه سمنگان از او دعوت می کند شبی را دربارگاه او بگذراند تا صبح رخش را برای او پيدا کنند. رستم با خشنودی می پذيرد. در بارگاه شاه سمنگان رستم با تهمينه روبرومی شود و عاشق او می شود و او را توسط موبدی از شاه سمنگان خواستگاری می کند. فردای آن روز رستم مهره ای را به عنوان يادگاری به تهمينه می دهد و می گويد چنانچه فرزندشان دختر بود اين مهره را به گيسوی او ببندد و چنانچه پسر بود به بازو او؛ پس از آن رستم روانه ايران می شود و اين راز را با کسی در ميان نمی گذارد. پس از چندی که سهراب، جوانی تنومند نسبت به همسالان خود شده است، نشان پدر خود را از مادر می پرسد. مادر حقيقت را به او می گويد و مهره نشان پدر را بر بازو او می بندد و به او هشدار می دهد که افراسياب دشمن رستم از اين راز نبايد آگاه گردد. سهراب که آوازه پدر خود را می شنود، تصميم می گيرد که ابتدا به ايران حمله کند و پدرش را به جای کاووس شاه برتخت بنشاند و پس از آن به توران برود و افراسياب را سرنگون سازد. افراسياب با حيله با عنوان کمک به سهراب لشکری را به سرداری هومان و بارمان به ياری او می فرستد و به آنان سفارش می کند که نگذارند سهراب، رستم را بشناسد. سهراب به ايران حمله ور می شود و کاووس شاه، رستم را به ياری می طلبد، رستم و سهراب باهم روبرو می شوند. سهراب از ظاهر او حدس می زند که شايد او رستم باشد ولی رستم نام و نسب خود را از او پنهان می کند. در نبرد اول سهراب بر رستم چيره می شود و می خواهد که او را از پای در آورد ولی رستم با نيرنگ به او می گويد که رسم آنان اين است که در دومين نبرد پيروز، حريف را از پای درمی آورند. ولی در نبرد بعدی که رستم پيروز آن است به سهراب رحم نمی کند و همين که او را از پای در می آورد، مهره نشان خود را در بازوی او می بيند. سهراب اينک به نوشداروی که نزد کاوس شاه است می تواند زنده بماند ولی او از روی کينه از دادن آن خودداری می کند. پس از آنکه او را راضی می کنند که نوشدارو را بدهد، سهراب ديگر دار فانی را وداع گفته است. غمنامه رستم و سهراب اتفاق می افتد چون رستم بايد يگانه باشد و قدرتمدارن تاب دونمونه مانند رستم را ندارند، چه کاووس شاه ايران که رستم به او خدمات بسيار کرده است ( هم اوست که از رساندن نوشدارو برای التيام زخم سهراب امتناع می کند) و چه شاه توران که از رستم لطمه خورده است. سهراب که از پشت رستم است، ويژگی های او را دارد، حتی اسبی که می تواند به اوسواری دهد، اسبی است که ازپشت رخش( اسب رستم) به دنيا آمده است. بنابراين تزوير و زور قدرتمداران به همراه خامی وبلند پروازی سهراب و غرور رستم که نام خودرا برای فرزند فاش نمی کند، به فاجعه دامن می زند که به پايان غم انگيز خود برسد.

سوالات مشابه

حدیثه نوروزی

درس 4 فارسی یازدهم

چطور تلمیح و تشبیه و مراعات نظیر. ارایه رو مشخص کنیم

دخی مغرور

درس 4 فارسی یازدهم

سلام دوستان درس ۴ازاد کتاب فارسی یازده انسانی موضوع یکی از مراتب تاریخ استان آذربایجان غربی هرکس نوشته لطفا بفرستید ممنون🙏🙏

حدیثه نوروزی

درس 4 فارسی یازدهم

انشا در مورد نماز میخوان خودتون نوشته باشید از اینترنت جای دیگ نباشه لطفا بفرستید

نوو نو.

درس 4 فارسی یازدهم

فارسی یازدهم درس چهارم موضوعی انتخاب کنید و بارعایت مراحل نوشتن متنی درباره آن بنویسید سریع بفرستید از اینترنت نباشد 🙏 معرکه میدم

نوو نو.

درس 4 فارسی یازدهم

موضوعی انتخاب کنید وبار رعایت مراحل نوشتن ، متنی درباره آن بنویسید صفحه 58 از اینترنت نباشد 🙏

نوو نو.

درس 4 فارسی یازدهم

بچه ها انشا صفحه 58 لطفا از اینترنت نباشد 🙏

نوو نو.

درس 4 فارسی یازدهم

شعر گردانی شعر زیر را بخوانید و برداشت خود را از آن بنویسید . دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ؟ ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد از اینترنت نباشد

نوو نو.

درس 4 فارسی یازدهم

فارسی یازدهم درس چهارم موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن متنی در باره آن بنویسید از اینترنت نباشد

پریا نارویی

درس 4 فارسی یازدهم

دوستان درس ازاد کی نوشته سریع بفرسته فرصت ندارم پایه یازدهمی ممنون

سید عرفان هاشمی

درس 4 فارسی یازدهم

این سوال خیلی سخته

سید عرفان هاشمی

درس 4 فارسی یازدهم

لطفاً یکی این رو حل کنه با تشکر

aida me

درس 4 فارسی یازدهم

لطفا فارسی یازدهم انسانی درس چهار آزاد درمورد ادبیات بومی کرمانشاه بفرستید خیییلی عجله دارم لطفا🙁🙏🏻

aida me

درس 4 فارسی یازدهم

درس چهارم فارسی یازدهم درمورد ادبیات بومی کرمانشاه؟لطفا اگه میشه بفرستید🙏🏻

محمد امین پرهیزکار

درس 4 فارسی یازدهم

جواب این سوال لطفا

بیتا حیدری

درس 4 فارسی یازدهم

هم آوایی کلمه سفیر واژه صفیر است؟

fatu haz

درس 4 فارسی یازدهم

معنی کلمه طین و قرب زوووود جواب بدین توروخدا

علی علی

درس 4 فارسی یازدهم

زود بگین منتظرم

علی علی

درس 4 فارسی یازدهم

آن قدر خود را خم میکرد کنایه از چیست؟

حسین سهرابی

درس 4 فارسی یازدهم

هر کی بلده زود بگه لطفا

رونیا حسینی

درس 4 فارسی یازدهم

یک متن یا شعر کردی برای درس آزاد یازدهم +نوشتن قلمروها